چاپلوسی یا انرژی مثبت!
چه خوبه که بعضیها اینقدر انرژی مثبت هستن، از همهی این آدمها ممنونم. برای مدتها ذهنم رو شاد کردید. مادری که زنگ میزنه و به خاطر میوه زنگهای تفریح تشکر میکنه، پسری که از شهرسون سوغاتی میاره، دختری که به خستگی مسوولین دوره رو میبینه و به دوستاش کمک میکنه، پدری که میاد تا دو دقیقه با هم صحبت کنیم و شاد بشیم و خیلی چیزهای دیگه که ریز و درشتش در ذهنم است و نیاز به نوشتنش نیست، همه انرژی مثبتی است که از بچههای دورهی نوروزی آیریسک گرفتم و هنوز شادم! خدا کنه همیشه این اخلاق رو داشته باشید و بتونید شادی خودتون رو به بقیه نشون بدید؛ اگر کار خوبی دیدید قدرشناس باشید و اگر ضعفی بود، همونجا بگید تا درست بشه. غر زدن رو فراموش کنید، درست مثل همین عید!
بزرگتر که میشید، میترسید که این تشکر شما با چاپلوسی اشتباه گرفته بشه یا نشانی از ضعف شما باشه برای همین نمیگید و در دل نگه میدارید و زنجیرهی انرژی مثبت قطع میشه.
رفتم سراغ دهخدا، برای چاپلوسی نوشته بود:
چاپلوسی: تملق, چربزبانی، دوستی و نرمی بسیار کردن و به زبان بخشیدن نه به دل
از هواداری ما و تو چو مستغنی است یار // ای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به کی؟
(کمال خجندی)
به دلداری و چاپلوسی و فن // کشیدش سوی خانهی خویشتن
(سعدی)
اما مطمئنم یادش رفته بنویسه آدمها وقتی چاپلوسی میکنن که پای نفع شخصی خودشون در میون باشه! بچههای اینقدر صاف و پاکدل که پول و وقت خودشون رو میدن و انتظارشون گرفتن آموزش مناسبه، قظعا ربطی به چاپلوسی و خودشیرینی ندارن!
دیدگاه خود را بنویسید