۱۱۰ و ۱۳۷
دو سه سال گذشته خانوادهی ما یکی از مشتریان پر و پا قرص ۱۳۷ و ۱۱۰ بوده است. از موضوعات ریز تا درشت فرقی نداره، اگر ساخت و سازی انجام گرفته و حصارکشی مناسب نبوده، اگر درختی در حال نامناسب قرار داشته، اگر در پارکی نور کافی و سرویس بهداشتی مناسب نبوده بگیر تا حتی اگر جوی آبی سر و صدا داشته بلافاصله ما با ۱۳۷ در میان گذاشتهایم، در یک کلمه همان نقشی را که هیکل ایرانسل و جیرینگ همراه اول برای خانوادهها دارند، ما برای صد و سی و هفت داشتهایم و مونس شبانهروزیاش شدهایم.هر مشکلی یا راهکار و مرجعی دارد یا باید راهکاری برای حل آن پیدا شود، اینکه توی تاکسی و صف نانوایی غر بزنیم مطمئناً راهکار خوبی برای حل مشکل نیست. اما اگر نهادی برای رفع مشکلات معرفی و مسئول میشود، عدم پیگیری افراد درگیر با آن، این نهاد را نیز دلسرد و تنبل خواهد کرد. اگر ما به طور میانگین هفتهای یک بار با این دوستان ۱۳۷ و ۱۱۰ تماس داریم، نه به خاطر امید به حل مشکل است بلکه خیلی از اوقات دو هدف دیگر را دنبال میکنیم:
اول آنکه این نهادهای نظارتی و خدماتی و پیگیری بدانند کسی هست که پیگیری برایش اهمیت دارد. نکتهی جالب اینکه در برخی تماسها، آنطرف خط باور نداشته که چنین مشکلی هست و حتی تا الان یک نفر هم پیگیر نبوده. دو مثالی که الان به یاد دارم اینها هستند:
– چند ماه پیش ساعت ۱۰ شب از شرق به غرب اتوبان همت با سرعت ۱۰۰ تا رانندگی میکردم که یک تپهی بزرگ جلوی من سبز شد. با کلی شوماخر بازی ماشین را کنترل کردم و وقتی بعد از تپهی خاک و سنگ که با ارتفال نیم متر و مساحت چند ده متر روی زمین پخش شده بود متوقف شدم، به ۱۱۰ زنگ زدم و گزارش دادم که چند کامیون خسته! نخالهها را در خط ۲ و ۳ اتوبان خالی کردهاند. آن طرف خط هر دو جمله یک بار میپرسید “شوخی که نمیکنی!؟” و با دوستانش میخندید که چنین اتفاق بزرگی بین ستاری و باکری رخ داده و هیچ کس تا الان نفهمیده.
– در مسیر هر روزهام باید حداقل ۴ بار از روی طبقهی دوم اتوبان صدر عبور کنم و چند روزی است که میبینم در اوجترافیک، جرثقیلها و کارگران مشغول جوب کشی و سوراخکاری دیوارهی پل هستند و ترافیکی که خود عذابآور بود را با بستن یک خط به جهنم تبدیل کردهاند. به ۱۳۷ زنگ زدم که “مگه ۱۲ شب تا ۶ صبح برای همین امور پل را تعطیل نمیکنید؟ چرا پیمانکار همیشه در اوج مشغول است؟” طرف واقعا باورش نمیشد (یا این موضوع را به عنوان اعتراض از کسی نشنیده بود) و قول پیگیری حتمی را داد که البته با تجربیات قبلی اصلا چشمم آب نمیخورد.
دوم اینکه یک مسئولیت جدید در پرورش تفکر حداقل یک نفر بر دوش من است. فردا روزی اگر رهام هم مسئول یا پیگیر مشکلی شد باید بداند که کارش برای بقیه مهم است و ممکن است به خاطر آن تقدیر یا توبیخ شود. هرچند این تلاش و تماسهای من سالها طول بکشد، اما بالاخره یک روز و یک نفر در یک جا پاسخگو خواهد بود که همان را برای رهام بارها و بارها تعریف خواهم کرد.
پی نوشت ۱: در چند روز اخیر یک اتفاق نادر دو بار برای من تکرار شده: “سرنشینان ماشین پلیس به خاطر رانندگی نامناسبشان و ایجاد هیجان بیمورد با استفاده از بلندگو از من معذرت خواستهاند.” بار اول به قدری عجیب بود که مطمئن بودم اشتباه شنیدهام و چند بار با ملیحه تکرار کردیم، اما بار دوم تقریبا با خوشحالی قضیه را پذیرفتیم. شاید این موضوع در خیلی از کشورها عادی باشد، اما برای من که پلیس را با ترس میشناسم، اتفاق خوشایند و تازهای بود.
پینوشت ۲: ملیحه ماشین را جلوی پارکومتر پارک کرده و ۵ ساعت شارژش کرده، اما بعد از ۲۰ دقیقه ۲۰ هزار تومان جریمه شده. از مامور بیدقت به ۱۱۰ و از آن به پلیس راهور و از آن به ۱۹۷ شکایت کردهایم. ۱۰ روزی است که قرار است همین فردا پیگیری کنند.
پینوشت ۳: فهمیدهام اغلب مردم پیگیری مطالبات را پایینتر از ایجاد احزاب متعهد و آزادی سیاسی و قهرمانی ایران در جام جهانی فوتبال و … قبول ندارند اما اگر خیابانشان ۱۰ چاله و دو درّه دارد به خود زحمت نمیدهند به ۱۳۷ زنگ بزنند و چند بار پیگیری کنند.
دیدگاه خود را بنویسید