تربیت مربی اژدهاکشی در میدان المپیاد
بنده خدایی بود که در هر دِهی کلاسهای ویژهی اژدهاکشی به صورت خصوصی و عمومی به راه انداخته بود، بعد از مدتی کارش گرفت و پروازی در همه جا کلاس برگزار میکرد. جلسات خصوصیاش را باید ماهها پیش وقت میگرفتی و کلاسهای عمومیاش به صدها نفر میرسید. چند سال گذشت و شاگردان موفقی پرورش داد، کسانی که تستهای اژدهاکشی را در ۴۰ ثانیه حل میکردند و حذف گزینه و مهندسی معکوسِشان زبانزد خاص و عام بود. فارغالتحصیلان این دورهها منتظر بودند تا اژدهایی بیابند و در ایکی ثانیه دخلش را بیاورند، اما هرچه گشتند، کمتر یافتند. هر روز موفقیت مربی بزرگ را میدیدند و حسرت راه بیهودهای که رفته بودند میخوردند ولی توان و جرات مقابله با وی را نداشتند. یکی از زیرکان این دسته، شروع به تبلیغ کلاسهای خودش با مِتُدِ جدید کرد، اگر قبلیها فقط اژدهای خزنده میکشتند، او روشهای کشتن اژدهای پرنده را یافته بود، متقاضیان از در و دیوار به سویش آمدند و کلاسهایش پرسود و پروازی شد. زیرک دیگری از شاگردان کلاسهای مقابله با اژدهای دریایی را دایر کرد، بعدی نیز اژدهای دوزیست و همینطور اژدهای شاخدار و دو سر و … هم توسط دیگر شاگردان به موضوعات اولیه اضافه شد. قرنها از این داستان گذشت و همچنان کلاسهای اژدهاکشی با رونق فراوان برگزار شد، دانش اژدهاکشی هر شش ماه دو برابر میشد و مشاورین متخصص این امر پرورش یافتند؛ جلسات مشاوره و اردوهای اژدهاکشی برگزار میشد. دعاهای گذر از امتحان اژدهاکشی، زمان طلایی و تغذیهی مناسب این راه را همه یاد گرفتند و خوب به پیش رفتند، اما تا کنون هیچ اژدهایی در هیچ دهی کشته نشده است . . .!
حکایت بالا، شبیه حکایت کنکور و زبان انگلیسی و المپیاد و … است. اینقدر که به حواشی آن پرداختهایم، اصل را گم کردهایم. با حوزهی کنکور و کلاس زبان و خیلی از کلاسهای هنری کار ندارم، از آموزگاران المپیاد هستم و اینجا را میفهمم. دانشپژوه را با ذوق و استعداد فراوان تحویل میگیریم و بدون آنکه فلسفهی راه را بیاموزیمش، انبان اطلاعات خودمان را به رُخش میکشیم. فرصتی که یافت، دوباره سرکوبش میکنیم و هیچ وقت اجازه نمیدهیم خود را بیابد و بفهمد اصلاً برای چه المپیادی شده است. ساعتها زمان و میلیونها تومان پول خرجش میکنیم. البته حساب خرج کردنمان متفاوت است؛ اگر مدرسهاش باشیم، او را چون سربازی میبینیم که قرار است قلههای موفقیت را برای ما فتح کند و سال آینده بتوانیم چندین برابر سرمایهگذاری فعلی را برداشت کنیم. اگر پدر و مادرش باشیم، او را جایگزین آرزوهای از دست رفتهمان میبینیم و امیدواریم بتوانیم در سالهای بیبَر خودمان، پزش را به اطراف هدیه کنیم. اگر معلم و راهنمای او باشیم، دو حالت پیش خواهد آمد: یا او عابربانکی است که سرمایهی دیگران را از طریقش جذب میکنیم، یا گلادیاتوری که با او میتوانیم به جنگ رقبا برخیزیم.
حالا مدتی گذشته است و دانشپژوهان قبلی، بدون دیدن الگو و هدف مناسب، به اژدهاکشان حرفهای تبدیل شدهاند و حتی اژدهاکشانِ آمریکا و چین و آلمان و روس را به زانو درآوردهاند. خوب که چه؟ کجا بروند؟ چه توانمندیای برای این مرحله اندوختهاند؟ بهترین راه را ادامهی روند فوق میبینند و معلمی که تا دیروز بهترین پشتوانهی آنها در کلوزیوم [دنبالک] المپیاد بود، حالا به بزرگترین رقیب و دشمن آنها بدل میشود. دانشآموزی که زمان خود و منابع مالی خانواده را صرف موفقیت کرده است، حالا به دنبال دریدن جیب و زمان دیگرانی چون خودش خواهد بود. در ذهن او المپیادی بودن یعنی کسی که بتواند دیگران را برای منافع خویش تخریب کند، دوستان دیروزش را به دشمنان امروز بدل سازد و با پول بادآوردهی ناشی از کسب تکه فلزی موسوم به مدال، زندگی ناسالم و بیهودهای را تلف کند.
این میشود که اندکی از دانشپژوهان سالهای اخیر، با توشهی عظیمی از دانش، میکوشند تا کلاسهای بیشتر و گرانتری داشته باشند تا بتوانند قلیان دود کنند و در خیابانها پرسه بزنند. مختصر گفتم و از تجربهی هجدهسالهام در این حوزه نوشتم، اما مقصر کیست؟ خانواده، معلم، دانشپژوه یا اژدها؟
زمانی نه چندان دور، دانشپژوه موفق، اژدهای خود را در دانشگاههای امآیتی و استنفورد و … میجست، بگذریم که آنجا چه چیزی مییافت و چه بر سرش میآمد. بر او خرده گرفتند که حالا برای خودش و ایران مغزی شده و نباید فرار کند. این بود که در پی ایجاد اژدهای داخلی برآمدند، بنیاد ملی نخبگان به راه افتاد و جشنهای سالانه برگزار کرد، اما چه شد؟ هنوز کمبود اژدها احساس میشود.
پینوشت: متن بالا پس از مشاهدهی اخلاق عجیب چند مدالآورِ انگشتشمار نگاشته شده و عمومی نیست، اما در یک فرایند خیر و خوب، پیشآمدن یک انحراف کوچک و پیگیری نکردن آن، ممکن است کل فرایند را به زیر سؤال ببرد و کمکم به حذف آن بیانجامد.
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاهها (6)
عالی بود آقای خلینا…عمیقا به فکر فرو رفتم..متاسفانه اژدها هایی که برای کشتنشون آموزش دیدیم با اژدها های واقعی موجود در جامعه متفاوت هستند. ما اونها رو نمیبینیم و فقط دنبال اژدهایی میگردیم که یاد گرفتیم بکشیمش.
پی نوشت: متنتون کمرنگه، چشم آدم اذیت میشه🙈
ممنون از دقت شما،
رنگش رو تغییر دادم 🙂
سلام.وققتون بخیر
من پایه نهم هستم و از سال هشتم برای المپیاد شیمی شروع کردم.من بیشتر از همه نگران این هستم که اگه خدایی نکرده قرار شد که در کنکور شرکت کنم ریاضی ضعیف داشته باشم.میشه در زمینه ریاضی کنکور و برنامه ریزی برای آن راهنمایی کنید
سلام سارا،
اول اینکه وقتی المپیادی میشی اصلا نگران کنکورت نباش، چون که صد آید نود هم پیش ماست 🙂
درسهای مدرسه رو خوب پیش میبری (هیچ ترفند خاصی هم نداره) و بیشتر تلاش میکنی تا المپیادی باشی.
بسیار عالی فرمودید و البته نقد منحصر به فرد و جالبی داشتین.🙏👏👏
سلام،خیلی زیبا و جالب بود
اما ی سوال،اگه اژدهای واقعی نه در داخل هست و نه در دانشگاه ام ای تی و استنفورد،پس کجاست؟